خاطرات من: طرز تبلیغ آقای راننده

امروز عصر وقتی سوار تاکسی شدم، یه جوون دانشگاهی شیک‌پوش صندلی جلو نشسته‌بود و داشت با تلفن همراهش صحبت میکرد و می‌گفت:یادم رفت در خونه رو ببندم. بعد از اینکه صحبتش تموم شد و گوشی رو قطع کرد، راننده تاکسی گفت: راه حلش آیت الکرسیه. پنج بار آیت الکرسی رو بخونی همه چی حلّه و مشکلی برای خونه پیش نمیاد.
بعدشم کلی در مورد آیت الکرسی و داستان‌هایی که قدیمیا برای آیت الکرسی نقل می‌کردند براش گفت ولی جوون به صحبتهای آقای راننده اعتنایی نمی‌کرد.

این رفتار برای من جالب بود و منو یاد این جمله انداخت که میگن: اگه ادعیه را با اعتقاد کامل نخونی...اون اثر دنیایی که براش ذکر کردند بهت نمیرسه، هر چند که ثوابش محفوظه.

دوست داشتم به آقای راننده بگم: این روش تبلیغ دین نیست؛ چه بسا این جوون یکبار در خونه‌شونو نبنده و آیت الکرسی رو بخونه و دزد به خونه‌شون بزنه؛ چون با اعتقاد نخونده.........اونوقت کی میخواد جواب این جوون رو بده.
به نظرم باید اول از اعتقادش به خدا و صفات خدا شروع میکرد و مثلا میگفت:خدا رو قبول داری؟ اگه قبول داری و میدونی که همین الان داره میبینتت، همون خدا این خونه رو حفظ میکنه؛ چون اگه خدا نخواد دزده نمیتونه تکون بخوره چه برسه به اینکه بخواد دزدی کنه.